بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت
بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت

نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق,سه, چهار, پنج,........
,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد.
اغلب حاضران سینما را ترک کردند!
ناگهان دوربین حرکت کرد
و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید. زیرنویس: این تنها چند دقیقه از زندگى این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...!!!
بله هیچ کس نمیتونه تمام سکانس یا همه ی فیلم زندگی جانبازان مخصوصا قطع نخاعیا و شیمیاییها رو ببینه