خاطرات روز و شب یک فرزند جانباز شیمیایی

بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت

خاطرات روز و شب یک فرزند جانباز شیمیایی

بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت

معرفی

با سلام و درود خدمت همه ی جانبازان و شهدا  و همه ی مردم و کسانی که این وبلاگو میبینند.

من محمدجواد هستم.

فرزند یک جانباز شیمیایی .جانبازی که همه ی عوامل شیمیایی را داراست.(تاول،خون،اعصاب و روان،خردل،موج انفجار و ...)

اصلی ترین مجروحیت و شیمیایی پدر من کربلای 4 است.


بله

پدر من هم جزو معدود افرادی بود که توانستند برگردند.زنده ولی شیمیایی


شبهای و روزهای زیادی تا به الان گریه کردم. نمیدانم خدا میبیند و میشنود یا خیر.فقط میدانم این روزها به ما فرزندان جانباز و مادرانمان عجیب تلخ میگذرد.

نمیدانم چرا، سالهاست که فکر میکنم امامانمان هم صدایمان را نمیشنوند.

صدای زجه های خواهران کوچکم. صدای هق هق های بلند و شکستن غرورم. صدای اشک های بی صدای مادرم.

خانه ی جانبازان شیمیایی(مخصوصا اعصاب و روان)  عاشوراییست  که اگر پخشش کنیم مردم باید تمام 365روز را عزاداری کنند و خون گریه کنند به حال غریب ما.


جانبازان شیمیایی اعصاب روان::: مظلوم ترین شهدای زنده

گلایه ی فراوان من از مسوولان تمامی ندارد. خدا لعنتشان کند. تمام کسانی که میبینند و نمیبینند. پدر من از نظر سپاه جانباز است ولی  از نظر بنیاد جانبازان خیر.

پارتی میخواهد وپول برادر. من اگر پول داشتم که به جای قرض کپسول اکسیژن دایی خودم میخریدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد