خاطرات روز و شب یک فرزند جانباز شیمیایی

بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت

خاطرات روز و شب یک فرزند جانباز شیمیایی

بابای من سرفه نمیکند ، فقط پًرپًر میزند برای شهادت

آخه این چه دعاییه؟؟




خشکم زد!
 گفتم: دخترم این چه دعاییه؟ گفت: آخه بابام موجیه! گفتم: خوب انشاالله خوب میشه، چرا دعا کنم شهید بشه؟
 آخه هروقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو و مادر و برادر رو کتک میزنه! امامشکل ما این نیست!
گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟ گفت: بعد اینکه حالش خوب میشه و متوجه میشه چه کاری کرده.
 شروع میکنه دست و پاهای همه مون را ماچ میکنه و معذرت خواهی میکنه. حاجی ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.
 حاجی دعا کنید پدرم شهید بشه و به رفیقاش ملحق بشه... برای سلامتی تمامی جانبازان مظلوم و عزیز و خانواده های ایثارگرشان «صلوات»

نظرات 2 + ارسال نظر
یه بنده ی خدا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 14:47 http://http://gasedakbaranikarbala.loxblog.com/

بله این خانوادهها خیلی سختی میکشن و سخته خدا صبر بده مخصوصا برای دخترا

یه بنده ی خدا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 14:46 http://http://gasedakbaranikarbala.loxblog.com/

سلام خوشحال شدم که دوباره بروز شدید مدتها بود که دنبال وبتون بودم .موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد