سلام.
راستش اینروز ها خیلی میترسم. از این میترسم که الان 2هفته ایست که اتفاق اونقدر بدی نیوفتاده.واقعا ترسناکه.
یعنی قراره طوفان بیاد؟ درد داره. خب اینکه خیلی طبیعیه همیشه و استرس توی بدن ماهم کاملا طبیعی و عادیست.کمی از عادی بالاتر.
راستش خوشحالم که اتفاق بدی نیوفتاده و اوضاع پدر کمی بهتره.
ولی استرسش اونقدر بالاس و زیاده ک نمیدونم قراره چی بشه.راستش نمیدونم ولی اینو میدونم روز خوش به ماها نمیاد.الان که اومده حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسس.
خدایا با این حال همیشه دوستت دارم و شکر گذارم. ممنونم بابت داشتن افتخار اینطور پدری. ممنونم بابت سختی هایی که داره مرد میسازه...ممنونم بابت نگرانی و گریه هایی که داره منو یه انسان میکنه...با تمام احساسات و درک افراد.... ممنونم که بزرگترین افتخار دنیا رو بهم دادی.
با اینکه تموم جوونیمو نتونستم خوش بگذرونم ولی مگه افتخاری بالاتر از پرستاری از یه شهید زنده هم هست؟؟؟
با سلام و درود خدمت همه ی جانبازان و شهدا و همه ی مردم و کسانی که این وبلاگو میبینند.
من محمدجواد هستم.
فرزند یک جانباز شیمیایی .جانبازی که همه ی عوامل شیمیایی را داراست.(تاول،خون،اعصاب و روان،خردل،موج انفجار و ...)
اصلی ترین مجروحیت و شیمیایی پدر من کربلای 4 است.
بله
پدر من هم جزو معدود افرادی بود که توانستند برگردند.زنده ولی شیمیایی
شبهای و روزهای زیادی تا به الان گریه کردم. نمیدانم خدا میبیند و میشنود یا خیر.فقط میدانم این روزها به ما فرزندان جانباز و مادرانمان عجیب تلخ میگذرد.
نمیدانم چرا، سالهاست که فکر میکنم امامانمان هم صدایمان را نمیشنوند.
صدای زجه های خواهران کوچکم. صدای هق هق های بلند و شکستن غرورم. صدای اشک های بی صدای مادرم.
خانه ی جانبازان شیمیایی(مخصوصا اعصاب و روان) عاشوراییست که اگر پخشش کنیم مردم باید تمام 365روز را عزاداری کنند و خون گریه کنند به حال غریب ما.
جانبازان شیمیایی اعصاب روان::: مظلوم ترین شهدای زنده
گلایه ی فراوان من از مسوولان تمامی ندارد. خدا لعنتشان کند. تمام کسانی که میبینند و نمیبینند. پدر من از نظر سپاه جانباز است ولی از نظر بنیاد جانبازان خیر.
پارتی میخواهد وپول برادر. من اگر پول داشتم که به جای قرض کپسول اکسیژن دایی خودم میخریدم.